کد مطلب:225136 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:227

پاره از اخلاق ستوده و مقامات عالیه حضرت امام رضا
در بحارالانوار و كافی از عبدالله بن صلت مروی است كه مردی از اهل بلخ با من گفت گاهی كه حضرت امام رضا علیه السلام به طرف خراسان سفر می فرمود در ركاب همایونش بودم روزی خوان طعام بخواست و غلامان خود را از سیاهان و جزایشان برخوان بخواند عرض كردم فدایت بگردم چه بودی برای این جماعت مائده دیگر مقرر شدی یعنی با سیاهان بر یك خوان جلوس نمی فرمودی و رعایت حشمت و عظمت خود را ملحوظ می داشتی فرمود «ان الرب تبارك و تعالی واحد و الام واحدة و الأب واحد



[ صفحه 148]



و الجزاء بالاعمال» پروردگار عالم یكی است و مادر جهانیان یكی است و پدر مردمان یكی است یعنی پدر ما بجمله آدم و مادر ما حوا می باشد و پاداش هر چیزی برحسب عمل است.

شاید مراد این است كه مردمان از حیثیت جنبه بشریت و پدر و مادر یكسان هستند و هیچ كس را بر هیچ كس مزیتی نیست چنانكه در دیوان منسوب به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مسطور است:



الناس من جهة التمثال اكفاء

أبوهم آدم و الام حواء



پس بالفطره كسی نمی تواند خود را بر دیگری فزون تر خواند و سخن از ما و منی راند مگر اینكه از حیثیت طاعت و تقوی و عبادت موفق شود و پاداش نیكو یابد و بهشت برود و با بهشتیان مصاحبت نماید و در زمره اهل جنت به شمار آید، یا به فسق و فجور و معصیت بگذراند و جزای بدی یابد و بدوزخ رود و با دوزخیان مجانس و هم عنان گردد و در شمار ایشان اندر شود، این وقت مكرم با غیر مكرم معلوم شود و عالم از جاهل و مهدی از ضال مكشوف گردد «و ان اكرمكم عندالله اتقیكم و هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون و هم چنین هل یستوی الظلمات و النور» آشكار و مصداق «الناس موتی و اهل العلم احیاء» پدیدار شود.

در جنات الخلود و بعضی كتب اخبار مسطور است كه حضرت امام رضا علیه السلام از هر چه سئوال كردند بی تأمل پاسخ می داد وسائل را از جواب وافی راحت می بخشید و بدون انتظار عطا می فرمود و جواب سئوال و تمثیلات آن حضرت و انتزاعاتش بجمله از آیات قرآنی بودی، و به هر سه روز یك ختم قرآن می نمود و می فرمود زودتر هم می توانم ختم نمایم لكن در هر آیت رحمت و غضبت تأمل می كنم و سخن هیچكس را قطع نفرمودی یعنی چون كسی سخن می راند تا خاموش نمی شد در میان كلام او سخن نمی راند و پای مبارك را نزد احدی دراز نمی كرد و آب دهن نمی نمود و ملازم را دشنام نمی داد و با خدمه و غلامان و جلو داران طعام خوردی و از نخست بهره مستحق را از طعام جدا می ساخت و بر حمار سوار می شد و بر حصیر و پلاس خشن می نشست و در شبهای تار صدقه می داد



[ صفحه 149]



همیشه سه روز را به روزه می گذارنید و در خانه جامه كهنه می پوشید و در نظر مردم مزین بود و تلافی احسان مردم را به چندین برابر می فرمود.

و در فصول المهمه و بعضی كتب دیگر مسطور است كه ابراهیم بن عباس گفت از عباسی شنیدم می گفت هرگز از حضرت امام رضا علیه السلام از چیزی و مسئله پرسش نكردند جز اینكه می دانست و هرگز از هیچ زمانی تا عصر مباركش هیچ كس را از آن حضرت اعلم ندیده و نشنیده ام و چنان بود كه مأمون آن حضرت را از هر گونه چیزی و مسئله پرسش و آزمایش می نمود و امام علیه السلام جواب شافی بدو می داد.

و امام رضا علیه السلام اندك خفتی و بسیار روزه گرفتی و در ماهی سه روز را از روزه مهجور نماندی و می فرمود «ذالك صیام الدهر» به هر ماهی سه روز چون روزه بدارند چنان است كه تمام روزگار را به روزه روز سپارند، و آن حضرت فراوان احسان كردی و پوشیده صدقه دادی و بیشتر احسانهای آن حضرت و صدقاتش در شبان تار بودی و در تابستان بر روی حصیر و در زمستان بر فراز پلاس می نشست.

و در بحارالانوار از محاضرات مروی است كه در روی زمین هفت تن اشراف كه عام و خاص در شرف ایشان متفق باشند و حدیث از ایشان بنویسند جز علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام نیست.

و هم در بحار و كافی مروی است كه یكی روز غلامان آن حضرت فاكهه را بخوردند، لكن چنانكه باید به تمامت ماكول نداشته نیم خورده دور افكندند آن حضرت علیه السلام فرمود «سبحان الله ان كنتم استغنیتم فان اناسا لم یستغنوا اطعموه من یحتاج الیه» بزرگ است و منزه است خداوند تعالی اگر شماها از خوردن این میوه بی نیاز هستید همانا مردمی فقیر و نیازمند هستند كه محتاج به آن هستند پس بخورانید بكسانیكه محتاج آن می باشند.

و هم در آن دو كتاب از ابوعبدالله بغدادی مروی است كه میهمانی به حضرت ابی الحسن علیه السلام رسد و امام صلوات الله علیه شب هنگام با میهمان خود نشسته



[ صفحه 150]



حدیث می فرمود این وقت چراغ را حالتی دیگر نمودار شد آن مرد دست دراز كرد تا اصلاح فرماید، حضرت ابوالحسن سلام الله علیه صدا بركشید و او را از آن كار بازداشت و خود بنفس مبارك مبادرت فرموده چراغ را درست كرد و فرمود «انا قوم لا نستخدم اضیافنا» ما جماعتی هستیم كه رضا نمی دهیم میهمان های خود را به خدمت بداریم.

و در عیون اخبار و بحارالانوار از محمد بن موسی بن نصر رازی مروی است كه گفت از پدرم شنیدم می گفت مردی در حضرت امام رضا علیه السلام عرض كرد سوگند با خدای در تمام روی زمین هیچ كس از حیثیت شرافت آباء عظام مانند تو نیست فرمود «التقوی شرفتهم و طاعة الله احظتهم» پرهیزگاری از حضرت باری موجب شرف ایشان بود و فرمان برداری خداوند تعالی دلیل سعادت ایشان گشت.

مردی دیگر در حضرتش معروض داشت سوگند با خدای تو بهترین مردمان هستی. فرمود «لا تحلف یا هذا خیر منی من كان أتقی لله عزوجل و اطوع له» ای شخص سوگند مخور بهتر از من كسی است كه در حضرت سبحان پرهیزكارتر و مطیع تر باشد سوگند با خدای این آیه شریفه نسخ نشده است «و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقیكم» شما را شعب مختلفه و قبایل متعدده گردانیدیم تا همدیگر را بشناسید و از شما هر كس متقی تر باشد در حضرت خدای گرامی تر است.

و نیز در بحارالانوار و عیون الاخبار از ابوذكوان مروی است كه گفت از ابراهیم بن عباسی شنیدم گفت از حضرت امام رضا صلوات الله علیه شنیدم می فرمود «حلفت بالعتق و لا احلف بالعتق الا اعتقت رقبة و اعتقت بعدها جمیع ما املك ان كان یری انه خیر من هذا - و اومأ الی عبد اسود من غلمانه - بقرابتی من رسول صلی الله علیه و آله الا ان یكون لی عمل صالح فاكون افضل به منه».

مجلسی اعلی الله مقامه می فرماید در پاره نسخ و لا احلف بالعتق و جمله حالیة معترضه بین حلف و محلوف علیه است كه ان كان یری باشد ای ان كنت اری و آن حضرت به همین طور فرموده است لكن راوی تغییر داده و به نحو غیبت مذكور داشته است تا



[ صفحه 151]



چنان توهم نكنند كه تعلیق حكم حلف بنفس او است چنانكه در قول خدای تعالی است «ان لعنة الله علیه ان كان من الكاذبین» یعنی آن شخص متهم به زنا باید بگوید اگر در این نسبت زنائی كه به آن زن می دهد دروغ گفته باشم لعنت خدای بر من باد اما در اینجا به همان لحاظ مذكور «علیه» می فرماید.

و حاصل معنی كلام این است كه آن حضرت علیه السلام سوگند می خورد به عتق و آزاد كردن بنده اگر اعتقادش این باشد كه فضیلت آن حضرت بر غلام سیاه خودش به محض قرابت رسول خدای صلی الله علیه و آله بدون انضمام اعتقادات حسنه و اعمال صالحه باشد و این سوگند و این كلام مبارك منافاتی ندارد با اینكه قرابت با آن حضرت با این امور سبب باشد برای اعلی درجات شرف، یعنی آن شرف و شرافت به جای خود ثابت است مثلا شرافت پاره سادات عظام اگر چه به فسق و فجور هم بروند از میان نمی رود لكن فضل و فزونی بر دیگر كسان اگر چه غلامی اسود باشد منوط به تقوی و اطاعت است و از این است كه والده بعضی حضرات ائمه هدی سلام الله علیهم كه از جمله حضرت امام رضا علیه السلام است از سیاهان حبشه و نوبه و زنگبار بوده اند با اینكه در آنوقت از زنهای هاشمیه نیز حضور داشته اند.

لكن امام علیه السلام بعلم امامت می دانست كه فلان جاریه از حیث عقل و تقوی و اطاعت امتیاز داشته او را اختیار كرده و خریدار شده است چنانكه در ذیل احوال والده ماجده امام رضا علیه السلام و خواستن دایه تا معین وی باشد و او را از اوراد و نوافل و عبادات مستحبه باز ندارد این معنی معلوم شد بالجمله معنی معترضه و حال این است كه می فرماید دأب من و حال من این است كه هر وقت سوگند بعتق بخورم و حنث واقع شود بنده ی آزاد كنم و از آن پس تمام ممالیك خود را تبرعا آزاد نمایم او للحلف بالعتق و مرجوحیته» می باشد یا معنی این است كه من حلف به عتق را چنین نیت می كنم.

و هم احتمال دارد كه غرض آن حضرت علیه السلام سوگند خوردن به عتق باشد و معنی چنین باشد كه من هر وقت سوگند به عتق بخورم صادقا نیز تمام ممالیك خود



[ صفحه 152]



را برای كفاره آن سوگند راست و بصدق آزاد می نمایم و بر هر تقدیر غرض از بیان غلظت این سوگند اظهار نهایت اعتناء به اثبات محلوف علیه است و نیز بعید نیست كه غرض امام علیه السلام این باشد كه من هر زمان از روی تقیه سوگند به عتق بخورم نیت سوگند خوردن ندارم بلكه قصد من تنجیز عتق است و ازین روی یك بنده آزاد می كنم.

و احتمال می رود كلمه «و أعتقت» معطوف بر قول آن حضرت «حلفت» باشد و قسمی ثانی با عتقی معلق به شرط مذكور باشد فیكون ما قبله فقط معترضا و در بعضی نسخ «الا الحلف» مرقوم است و اگر چنین باشد انغلاق و اشكال خبر مضاعف می شود.

و ممكن است به تكلفی قائل شویم و گوئیم معنی چنان است كه من سابقا سوگند یاد كرده ام یا الان سوگند می خورم كه در هیچ امری از امور سوگند به عتق نخورم مگر یك سوگند به تنهائی و هو قوله اعتقت رقبه و این وقت كلام متضمن دو حلف خواهد بود اول ترك حلف بعتق است مطلقا دوم حلف به این است كه اگر آن حضرت چنان بداند كه به واسطه قرابت افضل است یك بنده آزاد نماید و از آن پس تمام ما یملك خود را آزاد كنم و غرض ابداء عذر برای ترك حلف بعتق بعد ازین باشد و بیان اعتناء بشان این حلف و ابتداء حلف ثانی قول آن حضرت الاعتقت رقبة می باشد و بر همه این تقادیر در این خبر تقیه ایست برای ذكر حلف به عتق كه موافقت با عامه در آن باشد.

مجلسی می فرماید «هذا غایة ما یمكن ان یتكلف فی حل هذا الخبر و الله یعلم و حججه علیهم السلام معانی كلامهم».

در بحارالانوار از فضل بن عباس از ابوالصلت روایت می نماید كه گفت از علی بن موسی علیهماالسلام داناتر ندیدم و هیچ عالمی به خدمت ذیشرافتش مشرف نشد مگر اینكه در علم و فضل آن حضرت همان شهادت داد كه من دهم و چنان افتاد كه مأمون مجالس عدیده منعقد ساخته و از علمای هر دین و مذهبی و هم چنین از فقهای شیعه فراهم می ساخت و با آن حضرت از هر گونه علمی و مذهبی و طریقتی سخن می راندند و تمام ایشان از اول تا به آخر مغلوب و مجاب می شدند چندانكه كسی از ایشان بر جای



[ صفحه 153]



نماند مگر اینكه اقرار بفضل و فزونی و تفوق آن حضرت و قصور و عجز خویشتن نمود.

و از حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام شنیدم می فرمود در روضه منوره پیغمبر صلی الله علیه و آله می نشستم «و العلماء بالمدینة متوافرون فاذا اعیا الواحد منهم عن مسئلة اشاروا الی باجمعهم و بعثوا الی بالمسائل فاجیب عنها» و در شهر مدینه علمای بسیار بودند و حاضر می شدند و چون یك تن از ایشان از پاسخ مسئله عاجز می شدند تماتمت علماء اشارت به من می كردند و آن مسائل را به حضرت من تقدیم می كردند و جواب آن جمله را به صواب می دادم.

در اعلام الوری از ابراهیم بن هاشم از ابراهیم بن عباس مروی است كه گفت از حضرت ابی الحسن الرضا علیه السلام هیچكس را افضل ندیدم و نشنیدم و مشاهدت كردم از آن حضرت آنچه را كه از احدی مشهود نساخته بودم هرگز ندیدم كه آن حضرت هیچ كس را از سخن خود آزرده خاطر فرماید و نیز هرگز ندیدم سخن كسی را قطع نماید تا گاهی كه آن شخص از سخن خود دفاع می شد و هیچ كس را از حاجتی كه به عرض آن حضرت می رسانید و آن حضرت قادر بر قضایش بود محروم و مردود نمی داشت و هرگز دو پای مبارك خود را در پیش روی جلیس خود دراز نمی فرمود و هرگز ندیدم احدی از غلامان و مملوكان خود را دشنام گوید و هرگز ندیم آب دهان مباركش را نمایان بدارد و هرگز ندیدم به قهقه بخندد بلكه خنده اش تبسم بود.

و چنان بود كه هر وقت خلوت شدی و خوان طعام حاضر كردند غلامان خود و مملوكان خود راحتی دربانان و جلوداران را بر خوان طعام بنشاندی و با ایشان تناول فرمود و آن حضرت شب را كم خفتی و بسیار بیدار بودی بیشتر شبها را از اول شب تا صبح بیدار بودی و به عبادت زنده داشتی و روز به روزه بسیار سپردی و در هر ماه سه روز را به روزه بگذرانیدی و می فرمود «ذالك صوم الدهر» این سه روز در هر ماه به روزه بردن چنان است كه تمام روزگار را به روزه بسپارند و احسان فراوان می نمود و صدقه



[ صفحه 154]



پنهان می داد و بیشتر احسان و صدقات آن حضرت در شبهای تار بود تا مردمان ندانند و آنكس كه می گیرد دهنده را ننگرد پس هر كس گمان برد كه مانند آن حضرت كسی را در فضل و فزونی دیده است او را تصدیق می كنید. و ازین پیش روایتی به این تقریب مسطور شد و هر دو روایت در اعلام الوری مذكور است محاسن اخلاق آن حضرت را اوراق اطباق آفاق نگنجد و ازین پس در ابواب آتیه نیز مسطور می شود.